به گزارش مجله خبری نگار/ایران: ماهیت سیاسی منابع آب در خاورمیانه و پیشبینی اینکه آب جای نفت را بهعنوان یک منبع منازعه بگیرد، عنصری تعیینکننده در تأمین ثبات و آرامش منطقه به شمار میرود. مصرف زیاد آب با توجه به الگوی رشد جمعیتی خاورمیانه و سیاستهای پر تنش آبی دولتها برای سیطره بر آبهای مرزی و زیرزمینی بخصوص در مدیترانه شرقی، مدیریت آب را در منطقه بحرانزا کرده است. رژیم صهیونیستی با ترکیبی از سیاست تهدید و ترغیب به صلح با اعراب به سرقت آب از رودخانههای مرزی و سفرههای زیرزمینی دست زده است و هر گونه قرارداد آبی را منوط به تأمین آب مناطق اشغالی دانسته است و کنترل بر منابع آبی رود اردن، یرموک، حصبانی، بانیاس و تمام سفرههای آبی، کلیدی را بهعنوان حداقل نیاز امنیتی خود تلقی میکند. خاورمیانه بهدلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود همیشه با چالش آب مواجه بوده است؛ همین موضوع سبب شده تا آب در خاورمیانه امری سیاسی هم به حساب آید. رودخانهها در خاورمیانه نقش مهمی در صنعت کشاورزی و شکلگیری تمدن چند هزار ساله داشتهاند.
در طول تاریخ، بهرهمندی از آب رودخانهها، چشمهها و قناتها منجر به جنگ و درگیری بین ملتها و کشورها شده است. مشکل عمده مربوط به آب در خاورمیانه از نظر کمیت آب است. آب یک منبع کمیاب به شمار میرود. از یک طرف، منطقه خاورمیانه جزو مناطق کم آب دنیا است و با توجه به رشد جمعیت، مصرف آب رو به افزایش است. از طرف دیگر، با پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی و بالا رفتن میزان نمکهای موجود و آلودگی روزافزون آنها، مسأله آب به یکی از چالشهای جدی و خطرناک منطقه تبدیل شده است. در خاورمیانه بحرانهای ناشی از مرزهای آبی بسیار حادتر از مرزهای خشکی است. در گزارشی از سازمان اطلاعات امریکا آمده که مناطقی که ممکن است در آیندهای نزدیک در آنها جنگ و درگیری آغاز شود، بیشتر در آسیای جنوبغربی واقع شدهاند و در پیشاپیش آنها اردن و اسرائیل به چشم میخورد. در خاورمیانه، رودخانههای فرات، دجله، هیرمند، اردن، لیتانی، یرموک و برخی از سفرههای زیرزمینی و حوزه آبی همچون کرانه باختری و نوار غزه نقاط بحرانزا و محل کشمکش شناخته شدهاند. رژیم صهیونیستی با سوءاستفاده از آب رودخانهها و سفرههای زیرزمینی مهم این منطقه، منجر به درگیری اعراب با آن رژیم شده است و رودخانههای اردن و لیتانی بین کشورهای سوریه، اردن، مناطق اشغالی، فلسطین و لبنان به همراه سفرههای زیرزمینی آن مناطق نقاط حساس درگیری و جنگ برآورد شدهاند.
رژیم صهیونیستی در اندیشه تسلط بر منابع آبی همسایگان عرب خود است و از اینرو تأمین نیازهای آبی خود را در اولویت سیاستهای تجاوزکارانهاش قرار داده است و کنترل بر منابع رود اردن و تمام سفرههای آبی کلیدی را بهعنوان حداقل نیاز امنیتی خود تلقی میکند. از نظر جغرافیایی، مناطق اشغالی جزو مناطق خشک و کم آب خاورمیانه محسوب میشوند. در مناطق اشغالی هیچ رود دائمی وجود ندارد و تنها رود اردن آن هم در سرزمینهای اشغالی در مرز مشترک سوریه، اردن و مناطق اشغالی جریان دارد. آتشبس سوریه با رژیم صهیونیستی، پیمان اردن با اسرائیل، توافقنامه اسلو۲ و دیگر توافقنامههای صورت گرفته و در حال اجرا، راه سرقت آب را برای رژیم صهیونیستی هموار کرده است.
واژه «هیدروپلیتیک» گواه بر مناسبات جوامع انسانی در حوزه منابع آب شیرین است و عمدتاً برای نواحی که کمبود آب شیرین دارند بهعنوان یک مسأله مورد توجه قرار میگیرد. در این میان، دانش واژه «امنیت آب» گواه بر کنش متقابل آب در دسترس برای شمار جمعیتی است که با تهدید و آسیبهای جدی روبهرو هستند. در حقیقت، یک تعریف گسترده از امنیت آب، دو مفهوم «خطر آب» و «در دسترس بودن» را تداعی میکند. در دسترس بودن مقدار و کیفیت قابل قبول آب برای سلامتی، معیشت، اکوسیستم و تولید، همراه با سطح قابل قبولی از خطرات ناشی از آب برای مردم، محیطها و اقتصادها است.
در درک امنیت آب، سه عنصر کلیدی لحاظ میشود که عبارتند از:
۱) در دسترس بودن (تأمین آب باکیفیت و سالم) بین کسانی که در بالا و پایین دست یک حوزه آبی زندگی میکنند؛
۲) محافظت کافی در برابر حوادث و بیماریهای ناشی از آب و دسترسی به کمیت و کیفیت کافی از آب، با هزینه مقرون به صرفه، برای رفع نیازهای اساسی غذا، انرژی و سایر ملزومات لازم برای ایجاد یک زندگی سالم و مولد، بدون به خطر انداختن پایداری اکوسیستمهای حیاتی است؛
۳) اتکای دسترسی قابل اطمینان کمیت و کیفیت آب همراه با سطح قابل قبولی از خطرات مرتبط به آب.
اعلامیه صادر شده در دومین مجمع جهانی آب در لاهه در سال ۲۰۰۰، تأمین امنیت آب را این گونه تعریف کرده است: حصول اطمینان از اینکه اکوسیستمهای آب شیرین، ساحلی و مرتبط با آن محافظت و بهبود یافته باشند که هر فرد یا جامعه با هزینهای مناسب برای دستیابی به یک زندگی سالم و امن کوشا و در برابر خطرات ناشی از آب محافظت شوند. اما باید توجه داشت که اصطلاح «امنیت آب» تأییدیه همه کسانی که در زمینه مسائل آب کار میکنند، نیست و نمیتوان بر تمام سیاستهای تجاوزکارانهای که در حوزه آب اتخاذ میشود، با این اصطلاح سرپوش گذاشت یا آنها را توجیه کرد.
آب همچنین میتواند یک سلاح یا تلفات درگیری باشد. در خاورمیانه استفاده از آب بهعنوان هدف و سلاح درگیری شناخته شده است. زیرساخت آب در قالب آب و فاضلاب، ایستگاههای پمپاژ و سدها ساخته شده است. آب بهعنوان سلاح از طریق محرومیت، محدودیت و جاری شدن سیل عمدی استفاده شده است. دبیر کل سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۶ گزارش داده که اشغال و کنترل بر منابع آب، سدسازی در خاورمیانه بهعنوان یک سلاح در نظر گرفته میشود. در برخی موارد، آب برای بهبود روابط سیاسی در منطقه مورد استفاده قرار گرفته است. استفاده از آب بهعنوان ابزاری برای درگیری در منطقه همچنین شامل صریح هدف قرار دادن سیستمهای آب غیرنظامی که برای تأمین آب سالم حیاتی هستند و همچنین سیستمهای بهداشتی و آبیاری که از بخش کشاورزی پشتیبانی میکنند، در نتیجه بدتر شدن جابهجایی و مهاجرت اجباری جوامع است. تغییر بستر آب، کیفیت پایین آب، کمبود آب و بیثباتی و خشونت سیاسی حاصل از آن در نتیجه بحران زیست محیطی را شامل میشود که منجر به تهدید امنیت ملی یک کشور با امنیت منطقهای میشود؛ بنابراین امنیت آب در قرن اخیر از مبانی قابل توجه راهبردهای امنیتی کشورها در بحرانهای ملی و منطقهای است.
ژئوپلیتیک خاورمیانه را میتوان متأثر از توافقنامههای مخفی ۱۹۱۶ سایکس پیکو، اعلامیه بالفور ۱۹۱۷، پایان خلافت عثمانی، ایجاد رژیم صهیونیستی ۱۹۴۸، جنگهای اعراب با اسرائیل و تحولات داخلی مؤثر برخی کشورهای منطقه از جمله انقلاب اسلامی ایران و سپس تجاوز ایالات متحده به عراق و بهار عربی در نظر گرفت که خود، متأثر از دو مفهوم نفوذ و قطبیت است. از زمان شکلگیری رژیم صهیونیستی و رقابت شدید کشورهای عربی تحت تأثیر از ملیگرایی جمال عبدالناصر و محور پادشاهی که به تعبیر مالکوم کر «جنگ سرد عرب» نامیده میشود و همچنین رقابت شدید دوقطبی بینالملل سبب شد که ژئوپلیتیک خاورمیانه عربی تحت تأثیر جنگهای رژیم صهیونیستی با اعراب در جهت منافع این رژیم قرار بگیرد.
به گفته محققان دانشگاه ایالتی اورگان از ۳۷ درگیری نظامی واقعی بر سر آب (در جهان) از سال ۱۹۵۰، ۳۲ مورد در خاورمیانه رخ داده است. ۳۰ مورد از آنها میان رژیم صهیونیستی و همسایگان عرب آن رخ داد که تقریباً همه بر فراز رودخانه اردن و شاخههای آن بودند که آب میلیونها نفر را برای آشامیدن، حمام کردن و کشاورزی فراهم میکند. جنگ ۱۹۶۷ اعراب با رژیم صهیونیستی، حمله ارتش صهیونیستی به مواضع سوریه در شمال دریاچه طبریا، جنگ ۱۹۵۹ بحران سوئز، جنگ شش روزه اعراب و رژیم صهیونیستی ۱۹۶۷ و جنگ اکتبر ۱۹۷۳ اعراب با این رژیم، منجر به تسلط آن بر مناطق جولان، بخش دره اردن و ساحل رودخانه اردن، کرانه باختری و صحرای سینا شد.
به غیر از جنگ ۱۹۷۳ که تا حدودی به مواضع صهیونیستی آسیب وارد شد، در بقیه موارد این رژیم مناطق وسیعی از مناطق آبی و حیاتی کشورهای پیرامون را اشغال کرد که وسعتش را به سه برابر اندازه اولیه تبدیل ساخت. سازمان ملل طی دو قطعنامه ۲۶۲ (جنگ ۱۹۶۷) و ۳۲۸ (جنگ ۱۹۷۳) این رژیم غاصب را ملزم به عقبنشینی از مناطق اشغالی کرد به تعبیر دیگر، هیچ سرزمینی از نظر حقوقی به رژیم صهیونیستی واگذار نشد و قطعنامههای شورای امنیت نیز کرانه باختری رود اردن و بلندیهای جولان را جزو مناطق اشغال شده توسط این رژیم میداند. لازم به ذکر است این رژیم مدعی است که مناطق اشغالی فلسطینی، پیش از اشغال در حاکمیت رسمی هیچ کشور مورد تأیید سازمان ملل نبوده است. اما شورای امنیت سازمان ملل متحد، استان هفتم اسرائیل یعنی یهودا و شومرون (کرانه باختری رود اردن)، بلندیهای جولان و بیتالمقدس شرقی را بهعنوان بخشی از اسرائیل به رسمیت نمیشناسد.
این شورا طی قطعنامههای ۴۴۶ (۱۹۷۹)، ۶۵۲ (۱۹۷۹)، ۶۹۵ (۱۹۸۰)، ۶۷۱ (۱۹۸۰) و ۶۷۸ (۱۹۸۰) ضمن رد ادعاهای این رژیم، شهرکسازی در مناطق اشغالی مذکور را محکوم کرده و خواستار پایبندیاش به ماده ۴۹ کنوانسیون چهارم ژنو شد. بر اساس ماده ۴۹ کنوانسیون چهارم ژنو «قدرت اشغالگر نباید بخشی از جمعیت شهروندان کشور خود را به مناطق اشغالی منتقل کند». در تاریخ ۱۹ نوامبر ۱۹۶۷ و تنها ۳ روز قبل از تصویب قطعنامه ۲۶۲، هیأت حاکمه صهیونیستی مصوبه ۵۳۶ را گذراند که در آن، به وضوح مواد قطعنامه اخیر مطرح شده بود. در مصوبه رژیم اشغالگر، نسبت به نحوه عقبنشینی از سرزمینهای اشغالی دو کشور مصر و سوریه تصمیمگیری شد. مطابق این مصوبه، رژیم اشغالگر بر مبنای شناسایی مرزهای بینالمللی و تأمین نیازهای امنیتیاش، امضای توافقنامه صلح را به سوریه پیشنهاد میدهد. این توافقنامه شامل موارد ذیل است:کلیه ارتفاعات سوری که هم اکنون در کنترل ارتش دفاعی صهیونیستی قرار دارد، از هر گونه سلاح تخلیه شود.
آب در منازعه رژیم صهیونیستی-فلسطین در ابتدا و سپس در منازعه این رژیم با اعراب نقش مهمی بازی کرده است. به طوری که رهبران صهیونیستی در سال ۱۹۱۹، یعنی دو سال بعد از صدور بیانیه بالفور خواستار تغییر در مرزهای ترسیمی بعد از صدور این بیانیه شدند. در واقع، هدف اصلی این خواسته آوردن منابع با ارزش آب به زیر کنترل منطقه تحت الحمایه فلسطین و در ادامه آن تحت کنترل رژیم صهیونیستی بود. دولت غاصب از سال ۱۹۶۸ برای تأمین آب مورد نیاز از طریق همسایگان خود سیاستهای بلند مدتی را به کار بسته است. در حقیقت، استفاده از سیاست آب در این رژیم دارای سابقه طولانی است. بهعنوان مثال، نقشه سرزمینهای اشغالی ارائه شده در مذاکرات صلح ورسای در سال ۱۹۱۹ رودخانه لیتانی لبنان را در داخل مرزهای متصور منطقه اشغالی نشان میدهد. طبق اظهارات موشه دایان (وزیر جنگ وقت) این رژیم برای کنترل بر منابع آب خودی و منابع آب اعراب وارد جنگ ۱۹۶۷ شدهبود و در همین راستا، با بسیج امکانات با انتقال آب به وسیله خط لوله از دریاچه الخلیل (جلیله) و رودخانه یرموک به تلآویو، علاوه بر تأمین بخشی از نیاز آب رژیم، نوعی آسایش سیاسی نیز برای آن به همراه داشته است.
به طوری که این رژیم علاوه بر تصاحب منابع آب سرزمینهای عربی، خود را بهعنوان فاتح جنگ آب در خاورمیانه قلمداد میکند. رژیم صهیونیستی، غیر از رودخانه اردن، ۹۰ درصد منابع آب کرانه باختری را نیز مصرف میکند بنابر این جنگ برای این رژیم بهعنوان ابزاری جهت دستیابی به منابع آبی شمرده شده است.